کد مطلب:28884 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:112

گامی فراتر در تبیین ریشه ها












روزی علی علیه السلام در جمع خانواده و گروهی از خواص به سخن ایستاد و از مشكلات خود با مردمان، با صراحتی بیشتر سخن گفت و چرایی و چگونگی سر برآوردن فتنه را بیان نمود و ریشه های فتنه را روشن ساخت و از علل اختلاف در جامعه اسلامی آن روز، پرده برگرفت و نشان داد كه چرا مردم، با برنامه های اصلاحی او همسو نیستند و بازگرداندن شیوه حكومت و حاكمیت را به سیره و سنّت نبوی برنمی تابند و از سیاست های او حمایت نمی كنند. امام علیه السلام این كلام بیداركننده را با كلامِ نبوی آغاز كرد كه فرموده بود:

ألا إنَّ أخوَفَ ما أخافُ عَلَیكُم اثنانِ: اِتِّباعُ الهَوی وطولُ الأَمَلِ.[1].

بیشترین چیزی كه بر شما از آن می ترسم، دو خصلت است: پیروی هوا، و آرزوهای دور و دراز.

آن گاه، حضرت علیه السلام تصریح می كند كه فتنه های سیاسی ای كه جامعه اسلامی را دچار تفرقه كرده و جناح ها ودسته بندی ها را پدید آورده است، ریشه در مفاسد اخلاقی، خودخواهی ها و هواپرستی ها دارد:

إنَّما بَدءُ وُقوعِ الفِتَنِ أهواءٌ تُتَّبَعُ وأحكامٌ تُبتَدَعُ، یُخالَفُ فیها كِتابُ اللَّهِ ویَتَولّی عَلَیها رِجالٌ رِجالاً.[2].

همانا شروع فتنه ها و بحران ها، هواهایی است كه پیروی می گردد، و دستورهایی است كه بدعت گذارده می شوند و با حكم خداوند، مخالفت می گردد و در آن فضا، مردانی، مردانی را به حكومت می گمارند.

بدین سان، امام علیه السلام نشان می دهد كه خودخواهی ها، هواپرستی ها و خودمحوری ها به نوآوری های بی معیار و بی بنیادِ ضدّ دین، در پوششی از دین، تبدیل می شوند و با چنین رویكردی است كه گروه گرایی كور، آغاز می گردد، فتنه های اخلاقی به فتنه های فرهنگی تبدیل شده، در نهایت، از فتنه سیاسی و اجتماعی سر بر می آورند و فتنه گران، در چنین هنگامه ای است كه برای توجیه مقاصد خود و امكان گسترش فتنه، از چاشنی حق، سوء استفاده كرده، حق نمایی می كنند. علی علیه السلام هشدار می دهد كه:

ألا إنَّ الحَقَّ لَو خَلَصَ لَم یَكُن اختِلافٌ و لَو أنَّ الباطِلَ خَلَصَ لَم یَخفَ عَلی ذی حِجی، لكِنَّهُ یؤخَذُ مِن هذا ضِغثٌ ومِن هذا ضِغثٌ.[3].

بدانید كه اگر حقیقتْ خالص گردد، اختلافی نخواهد بود، و اگر باطلْ تنها باشد، بر خردمندانْ پنهان نمی مانَد؛ لیكن پاره ای از این و پاره ای از آن، گرفته می شود.

به واقع، امام علیه السلام با این سخن، چهره فرهنگی روزگار خود را رقم می زند و بر این نكته آگاهی می دهد كه در روزگاران گذشته، حق و باطل با هم درآمیخته است و فتنه جویان باطل گستر، برای رسیدن به هدف باطلِ عرضه داشته شده، حق نمایی كرده اند و در نتیجه، پس از گذشت یك نسل، بدعت، به گونه سنّتْ تلقی گردیده است و اكنون كه او آهنگ روشن كردن چهره باطل و نمایش درست چهره حق را دارد، چون مردمانْ عمق فاجعه را درنمی یابند، بسی دشوار است.

امام علی علیه السلام، سخنی از پیامبر خدا را گزارش می كند كه آن بزرگوار، در آینه زمان، از چنین فضایی سخن گفته و آن را پیش بینی كرده است:

إنّی سَمِعتُ رَسولَ اللَّهِ صلی الله علیه وآله یَقولُ كَیفَ أنتُم إذ ألبَسَتكُم فِتنَةٌ یَربو فیهَا الصَّغیرُ ویَهرَمُ فیهَا الكَبیرُ، یَجرِی النّاسُ عَلَیها وَیَتَّخِذونَها سُنَّةً فَإِذا غُیِّرَ مِنها شَی ءٌ قیلَ قَد غُیِّرَتِ السُّنَّةُ.... [4].

به درستی كه از پیامبر خدا شنیدم كه می فرمود: چگونه خواهید بود هنگامی كه فتنه ها شما را فراگیرد؛ [فتنه هایی] كه كودكان در آن بزرگ، و بزرگان، پیر گردند. مردم بر آن اساس حركت كنند و آن را سنّت و روش قرار دهند، به گونه ای كه اگر چیزی از آن دگرگون شود، فریاد برآید كه: سنّت، دگرگون شد!

شگفتا! بر ذهن و زبان و اندیشه و باور مردم، آن چنان آموزه های نبوی وارونه می رود كه كسی چون علی علیه السلام، تجسّم عینی حق و حق مداری، وقتی آهنگ بازسازی و اصلاح اندیشه و فكر می كند، فریاد برمی آورند كه: «سنّت، دگرگون شد!» و....

آیا در چنین فضایی اصلاحات اساسی و دگرسانی های بنیادی و بازگرداندن جامعه به سنّت نبوی، امكان پذیر است؟ چنین است كه امام علیه السلام در این سخن، پس از مقدمه، به اصل سخن باز می گردد و با صراحت، از بدعت ها می گوید و بخشی از بدعت های روا داشته شده بر سنّت را گزارش می كند و از آنچه زمامداران پیشین، چونان میراثی برای مردم وا نهاده اند، دردمندانه پرده برمی گیرد، با تأكید بر این كه دیگر از او كاری ساخته نیست؛ چرا كه اگر بر این دگرگونی فرهنگی پای نبندد و مبارزه با انحرافات فرهنگی را ادامه دهد، سپاه، پراكنده خواهد شد و او تنها خواهد ماند؛ تنهایِ تنها. كلام دردگذارانه امام را بنگرید:

ولَو حَمَلتُ النّاسَ عَلی تَركِها وحَوَّلتُها إلی مَواضِعِها وإلی ما كانَت فی عَهدِ رَسولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله لَتَفَرَّقَ عَنّی جُندی حَتّی أبقی وَحدی أو قَلیلٌ مِن شیعَتی.[5].

اگر مردم را به كنار گذاردن سنّتشان وا دارم و سنّت ها را به جایگاه نخستین و آن گونه كه در زمان پیامبر خدا بود، تغییر دهم، سپاهم پراكنده شود و تنها مانم یا با گروهی اندك از پیروانم.









    1. ر. ك: ج 4، ص 162، ح 1351.
    2. ر. ك: ج 4، ص 162، ح 1351.
    3. ر. ك: ج 4 ص 162، ح 1351.
    4. ر. ك: ج 4، ص 162، ح 1351.
    5. ر. ك: ج 4، ص 162، ح 1351.